تو هوایِ شادی و غم ، دلِ تو روزی یه جــــــوره
تو خودت عهد وشکستی ، نمی خوامت مگه زوره
***
برو تکیه کن به دیوار ، گفتمت دردم زیــــاده
بوس کردی خاطراتم ، باورم شدی چه ساده
***
با سکوت باد و بارون ، دلم و به خون کشیدی
اومدی یه لحظه پیشم ، تو بگو حرفی شنیدی؟
***
تو یه دیوِ ترسناکی ، وقتی دیدمت پریــــدم
آدمی به شکل و رنگت ، توی زندگی ندیدم
***
نصفِ شب دلم بیدارِ ، ترس از اون کابوسِ وحشی
مرگم و خودم خریدم ، بهتر از گورم تو گم شــی
***
دلِ تو صافِ به پاکی ، فرشته عذرایِ مریــــم
با تو یه شبی نشستم ، زخمم و کشیدی مرهم
***
یادته وقتِ غروبِ ، آفتابِ نیمه جـــــــونِ
میشینیم کنارِ ایوون ، قصه میگیم از زمونِ
***
با دروغات دل بریدی ، دار زدی قلبم تو کویـت
نمی خوام تو رو ببینم ، نمی شینم روبرویـــــت
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 29/07/1391
:: برچسبها:
نمی خوامت مگه زوره ,
:: بازدید از این مطلب : 1939
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5